سفر به جنوب سال 1400
سفرنامه به سمت جنوب
قبل ها وقتی تصمیم می گرفتم برم مسافرت همیشه همه چیز از قبل برنامه ریزی می شد، کجا بریم، چقدر بمونیم و چی بخوریم و …. . تو این چند وقته، مشغله کاری و گرونی و این دو سال هم کرونا کلا مسافرت رو تعطیل کرده بود تا اینکه تصمیمی گرفتم هر طوری شده الان که اوضاع یه کمی آروم شده و واکسن ها رو هم زدیم یه مسافرت به سبک قدیم بریم. و کجا بهتر از جنوب توی این فصل. قبلا وقتی دخترم یک سال داشت تجربه این سفر رو داشتیم اما بیماری آیتن، تقریبا برنامه رو کنسل کرد و نشد اون چیزی که قرار بود بشه.
- برنامه ریزی
بیشتر از یک ماه قبل شروع کردم برنامه ریزی، تاریخ حرکت و مسیر و مقصد و ….، دخترم لحظه شماری می کرد و هر روز تقویم رو نشونم میداد که مثلا امروز چندم هست و چند روز دیگه قراره بریم مسافرت. با موافقت همسرجان تصمیم این شد که از مسیر اصفهان به سمت یزد بریم، اصفهان برای یه گشت مختصر و نهار توقف کنیم و برای شب و شام یزد که تقریبا میانه راه به بندر عباس بود انتخاب شد. بعد به بندر عباس و منزل دایی بریم و از اونجا با ماشین بریم 2-3 روزی قشم و توی برگشت یک شب خونه دایی بمونیم و از مسیر کرمان به سمت تهران برگردیم.
برای صندلی عقب یک نگهدارنده تبلت گرفتم که به صورت بازویی حرکت می کرد، این باعث می شد که دیگه نیازی نباشه دخترم تبلتشو رو با دست نگه داره و می تونست راحت دراز بکشه و کارتنش رو ببینه یا موزیکشو گوش کنه.
برای جلو هم یک نگهدارنده تبلت گرفتم، البته قبلش یه چیزی تعبیه کردم ولی نشد اون چیزی که انتظارشو داشتم، بنابراین، یکی خریدم، جنسش خیلی خوب نبود، و اصفهان شکست ولی چون دو بخشی بود، بخش دومش که می شد به دریچه تهویه هوا متصل بشه کار منو راه انداخت و بگم خیلی برام کاربردی بود. اگر روی ماشین مانیتور و مسیریاب ندارین، این خیلی کمک میکنه. مخصوصا توی جاده که من باهاش ویدئو کلیپ و … می دیدیم حتی میشد فیلم هم دید.
این برنامه کلی بود، اما جزئیتا رو توی شرح سفر بهتون می گم.
2 روز مونده بود به موعد سفر که یک اقبال بلند سبب شد یک روز به مسافرت اضافه بشه، اینطوری که قرار بود پنج شنبه صبح راه بیوفتم، چهارشنبه صبح راه افتادیم و این خیلی به ما کمک کرد. صبح زود ساعت 5 صبح زدیم به جاده و از مسیر اتوبان قم رفتیم به سمت اصفهان.
- اصفهان
حدودای 10 صبح رسیدیم اصفهان و اول رفتیم به سمت میدون نقش جهان، و بعد از یک کالسکه سواری، با توجه به برودت هوا، به سمت بازارچه های داخلی میدون رفتیم تا هم یه دوری تو میدون زده باشیم هم از یکی دو تا از عمارت ها بازدید کنیم. کمی گز و پولکی و زیورآلات
مسی به عنوان سوغاتی خریدیم و عمارت عالی قاپو رو دیدیم. هوا خیلی سرد شده بود و تقریبا بارندگی هم نم نم شروع می شد. از طرفی وقت نهار هم بود که به سفارش دوستان، به سمت بریونی اعظم رفتیم.
بریونی اعظم چند تا شعبه داره که با جستجو می تونین نزدیک ترین رو به خودتون انتخاب کنین. توصیه میکنم حتما بریونی اعظم و آب گوشت و خود بریونی رو امتحان کنین.
تجربه:دوغ نخورین چون هم غذا سنگین هست و هم دوغ خواب آور و شما هم که میخواین ادامه مسیر بدین اذیت نشین.
تجربه: این نکته رو در نظر داشته باشین که بریونی اعظم جزو اغذیه های پرطرفدار و شلوغ هست، و ممکنه حدود یک ساعت توی صف ورود بمونین. مگه اینکه سفارش بدین و ببرین جای دیگه میل کنین.
بعد از غذا و از اونجایی که بیشتر جاذبه پل های خواجو و الله وردی خان به پر آب بودن زاینده رود هست و این رودم خشک بود ترجیح دادیم که به صورت گذری این پل ها رو ببینیم و رد بشیم و منار جنبون هم به خاطر تعمییرات تعطیل بود کنسل شد پس به سمت یزد راه افتادیم.
توی مسیر چون شب دیر خوابیده بودم و بعدم رانندگی توی جاده های یکنواخت کویری بعد از یک غذای سنگین حسابی چشمامو خمار کرده بود، با اینکه به یزد نزدیک بودیم ولی جانب احتیاط رو رعایت کردم و توی پلیس راه عقدا، یه چرت یک ساعت زدم. بیدار که شدم، بارندگی شدید شده بود و راه افتادیم سمت یزد.
- یزد
حدود ساعت 7 به یزد رسیدیم و به دنبال جا به چند جا سر زدیم که همه ظرفیتشون پر بود تا اینکه از سایت دیوار هتل سرای درویش رو پیدا کردم. محلی بسیار تمیز، میزبانی محترم. محل خود هتل هم عالی. و صبحانه کامل و خوشمزه. توصیه میکنم در صورت اقامت یزد این محل رو که هم از نظر قیمت و هم از نظر کیفیت مناسب هست رو انتخاب کنین و حتما آش مخصوص یزدی رو هم که صبحانه سرو میکنن امتحان کنین.
تجربه: در سفر قبلی به یزد، محل اقامت را از پیش رزرو کردم، از روی توصیه دوستان و تصاویر محلی خوبی به نظر می رسید، اما واقعیت نظافت ضعیف، آدرس فوق العاده گنگ(نام معرفی شده در سایت رزرواسیون با تابلوی هتل متفاوت بود) و کیفیت غذای پایین باعث شد هرگز از قبل رزرو نکنم مگر اینکه از هتل اطمینان داشته باشم.
پس از استقرار، حدود ساعت ده و نیم شب بود که علارقم میل و اشتهای همسر، برای شام من و آیتن رفتیم رستوران تالار یزد. و به سلیقه آیتن یک پرس سلطانی سفارش دادیم. این رستوران رو قبلا رفته بودم و از کیفیتش اطمینان داشتم. قطعا توصیه میکنم اگر قصد دارین توی یزد غذا بخورین، یا تهیه کنین و به محل خودتون بیارین، تالار یزد می تونه یکی از بهترین انتخاب هاتون باشه. تقریبا تنوع غذاهاش همه سلیقه ها رو راضی میکنه.
صبح بنا به تصمیم قبلی به سمت آتشکده معروف بهرام یزد رفتیم. پس از گشتی مختصر به سمت مجموعه امیرچخماق و آب انبار رستم گیو یزد رفتیم و پس از خرید مقدار سوغاتی شامل پک های شیرینی مخصوص یزدی به سمت بندرعباس راه افتادیم.
- در مسیر بندر عباس
یکی از جاذبه های زیبای این سفر، در مسیر یزد به بندر عباس بود، جاییکه شما از گردنه های برفی و سرد عبور می کردید و کم کم در حاجی آباد با درختان و باغات نخل رو به رو می شدید با هوای مطبوع.
تجربه: سعی کنید به نوعی برنامه ریزی کنید که حتما در مسیر توقف داشته باشید و از این زیبایی ها لذت ببرید. صرف چایی داغ در گردنه های برفی حس خوبی می دهد علاوه بر اینکه باعث می شود رانندگی شما را خسته نکند.
پس از عبور از این گردنه های زیبا نوبت می رسد به دیدن باغات نخل که البته با توجه به فصل، محصولی بر آنها نیست اما همگی سبز و زیبا هستند.
تجربه: همان اول مثل من ذوق زده نشوید، جلو تر نخل های تنک تر و بلندی تری خواهید دید.
- بندرعباس
از یزد تا بندر عباس حدود 7 الی 8 ساعت راه با رانندگی معمولی هست.هر چه به سمت بندرعباس و خلیج فارس نزدیک تر می شویم، از سرمای هوا کمتر به طراوت هوا افزوده می شود. در نهایت هوای بندرعباس و قشم توی این فصل عالی. البته این مورد که من هم به نرم افزارهای پیش بینی اعتماد کردم و اونا هم همگی هوای بندر و دریا رو صاف پیش بینی کرده بودن هم جالب توجه بود.
شب هنگام هم برای شام به سمت میدان یادبود(شهدا) بندر عباس رفتیم که مجموعه ای از اغذیه فروشی ها بود و تنوع غذایی برای هز ذائقه ای هست. البته ما به نیت غذای دریایی رفتیم و موفق شدیم پیتزای دریایی، میکس دریایی شامل میگو، ماهی مرکب، کوسه و خرچنگ بگیریم و در منزل دایی صرف کنیم. تجربه بدی نیست مخصوصا که در کنار دریا باید غذای دریایی خورد.
نکته مهم
من در آن زمان نمی دانستم که کوسه در حال انقراض هست و شکار آن ممنوع، وگرنه قطع یقین از خوردن این نوع غذا به شدت خودداری می کردم.
در زبان محلی ماهی کوسه را با نام کولی می شناسند. و تقریبا هر جاییکه غذای دریای سرو می کند این نوع ماهی هم سرو می شود. در کل باید بگم که ماهی مرکب و همین کولی خیلی مطبوع نیست و اگه کمی سخت گیر باشین ممکنه به ذائقه شما جور در نیاد اما خوردن میگو، و ماهی های دیگر به شدت توصیه میشه.
فردای آن روز، به سمت بندر پل راه افتادیم.از بندر عباس تا بندرپل چیزی حدود یک ساعت ربع می شود. بندر پل، اسکله ایست که اگر قصد رفتن به جزیره قشم با خودرو شخصی دارید باید از طریق این اسکله و لندیگ کرافت های موجود که دائم در حال تردد بین بندر پل و بندر لافت در قشم هستند.
در نظر داشته باشید که به نوعی برنامه ریزی کنید که درگیر ترافیک این معبر در ایام خواص نشوید. هزینه زیادی برای انتقال حدودا یک ربع از اسلکه بندر پل به بندر لافت از شما دریافت نمی شود. تا جاییکه حافظه یاری کند، 75هزار تومان بابت انتقال، یک صد و خرده ای بابت کاپوتاژ و بیمه و مالیات و عوارض حدود سیصد هزار تومان از شما در یافت می شود. این مبلغ برای برگشت فقط شامل هزینه انتقال می شود.
تجربه: سعی کنین ماشینتان را هر چه دیر تر سوار لندیگ کرافت کنین، برای اینکه موقع تخلیه اول شما باید بروید تا راه برای بقیه باز شود.
- قشم
پس از رسیدن به بندر لافت، شما می توانید به مسیر های مختلفی بنا به تصمیم گیری خودتان بروید. ما تصمیم گرفتیم اول به بندر درگهان برویم. مجموعه بازارهای بندر درگهان، نظر من را به خود جلب نکرد. اما نهار که در رستوران گلدن فود، خوردیم با جرات تا فردا شام ما رو سیر نگه داشت. اینجا هم ما یک پرس میگو به همراه سینی مخصوص دریایی که شامل: ماهی، میگو، میگو دو آتشه، کوسه، ماهی مرکب و خرچنگ می شد. و این مجموعه برای دو نفر در نظر گرفته شده بود. غذا با کیفیت و محل هم در مجموع خوب بود. قیمت این پک غذایی حدود 520 هزار تومان شد.
پس از نهار که البته ساعت 4 بود، و یه گشت مختصر دیگه توی درگهان، تصمیم گرفتیم به سمت ساحل زیتون قشم بریم و برای جای اقامت تصمیم گیری کنیم. در ساحل قشم به مجموعه های مختلفی که برنامه های تفریحی از جمله قواصی بود برخورد کردیم که یکی از این ها اقدام به برگزاری تولد در زیر آب می کرد. با توجه به اینکه مقارن شده بود با تولد آیتن، تصمیم گرفتیم به سور سورپرایزگونه ای، این مراسم رو برگزار کنیم. پس از قرار مدار ها، دستمون نفری را معرفی کرد بابت جای اقامت. و ایشان ما رو به سمت یک مهمانپذیر که شبی 300 هزار تومان بود رساند. در ظاهر همه چیز خوب بود، اما شب که برای اقامت امدیم عیب ها نمایان شد. آب گرم نبود، گرمایش نبود، پنجره ها بسته نمی شد، بوی بد به دلیل هم سطحی آزار دهنده بود، هیچ چیز بهداشتی نبود، تخت ها مناسب نبود. همه این ها باعث شد که فردا اقدام به تعویض محل اقامتی بکنیم.
برای فردا صبح تور تفریحی هنگام و دلفین ها و … رو تهیه کرده بودیم. صبح 8 صبح خودرو تور که یک تویوتا هایس بود، به دنبال ما آمد و پس از طی یک مسیر یک ساعت اندی به بندرگاه مورد نظر رسیدیم. در آنجا راننده ماشین به عنوان لیدر، بلیط قایق هایی را تهیه کرد که قرار بود ما را به جزیره هنگام برده و دلفین ها را نشان دهد یعنی اصل بخش تور هنگام همین است.
از بخت خوش، کاپیتان قایق، فردی خوش رو و شیرین سخن بود که بارها در طول سفر، از لطایف و نکاتش همه مسافران به خنده افتادند، آن هم با زبان شیرین بندری. خوشبختانه، دریا به دلیل هوای بسیار مناسب، صاف بود و به قول خود بندری ها دریا، آسفالت بود، برای همین قایق تکان آنچنانی نمی خورد.
تجربه: تجربه ای که می توانم در اینجا به ان شما را هشدار بدهم این است که در این قایق ها حتما، در بخش انتهایی کنار سکان بشینید، مخصوصا اگر دریا مواج باشد، قایق با برخورد به کوچکترین موجی، شما رو پرتاب خواهد کرد.
- جزیره هنگام
جزیره هنگام، در بخشی بازارچه و ساکنینی بومی دارد، با صنایع دستی و نقش های حنا، و البته خوراکی های بومی. توصیه میکنم امتحان کنید، مخصوصا سمبوسه میگو را. می توانید اندک خریدی هم برای یادبود انجام دهید.
در تور هنگام شما می توانید، از ماهی های رنگارنگ دریا هم دیدن کنید که لازمه آن همراه داشتن نان یا خوراک ماهی است که ماهی ها را به سمت شما جلب کند. و البته جذاب ترین بخش که دیدن دلفین های زیبا هست. آدمی محو شنای این حیوان می شود گویی که برای خوش آمد گویی به تو به رقص در آمده اند.
در انتها، با برگشتن به اسکله می توانید شتر سواری کرده یا از میوه های بومی آنجا تهیه کنید. این میوه ها شامل، موز های بسیار شیرین و خوشمزه اما کوچک، نوعی میوه شبیه گلابی که در انجا زیتون نامیده می شد و یک طعم و مزه رویایی داشت و البته کُنار.
تور هنگام معمولا از حوالی ساعت 8 صبح تا نزدیک 12 ظهر به طول می کشد و می توانید برای بعد آن برنامه ای دیگر تدارک ببینید. و همانطور که در بالا اشاره کردم، برنامه غواصی و تولد سوپرایزی در زیر آب را برای بعد از هنگام گردی برنامه ریزی کردم. به محل اقامت شب قبل برگشتیم، تحویل دادیم، در همان نزدیکی(میدان شهدا) یک تعویض روغنی بود که کارواش هم داشت، گل هایی که از گیر کردن در کوچه های یزد به ماشین چسبیده بود را شستیم و از طریق دیوار قشم، یک جای جدید پیدا کردیم، یک سوئیت، در طبقه اول، اگر همکف را حساب نکنیم، اتاق خواب و تخت و … به نسبت بسیار بهتر از آن مهمان پذیر بود. از قرار شبی 550 هزار تومان، از نظر موقعیتی هم بسیار نزدیک مرکز خرید سیتی سنتر و پارک زیتون بود.
پس از مستقر شدن در این محل، با قرار قبلی، به محل پارک زیتون و مجموعه های غواصی رفتیم، در اینجا ابتدا به شما یک دست لباس اسفنجی غواصی می دهند به همراه یک جفت دمپایی، در رختکن تعویض می کنید و کلید را به همراه کفش به نفر مربوط تحویل می دهید.
تجربه: حتما از مسئول کاور تقاضا کنید. بعد ها دلیلش را می گویم.
سوار قایق شده و به سایت غواصی برده می شوید. در آنجا راهنما و استاید، به شما نکات مهم را آموزش می دهند. خاطرتان باشد، مهمترین نکته خونسردی و کنترل کامل بر خودتان هست تا بتوانید راهنمایی های اساتید را به کار بندید. هیچ ترسی نباید به خودتان راه دهید.
تجربه: اگر اجازه دادند، به دریا شیرجه بزنید و طعم شنا در آب های آزاد و خلیج فارس را بچشید. درست است که شور است(نه به شوری دریاچه ارومیه) اما بسیار عالی ست. حتما امتحان کنید.
من و همسرم در ابتدا وارد آب شدیم و در محل مورد نظر مستقر شدیم، یک کیک و یک تاج پلاستیکی هم توسط دوستان فراهم شده بود، که با ورود آیتن، دخترم در اختیار او گذاشته شد و تولد زیر آبی آیتن برگزار شد. این نیز می تواند جزو تجربه های عالی زندگی شما بشود.
تجربه: به نظرم بهتر است برای برگزاری این مراسم، از قبل یکبار غواصی کرده باشید و شرایط را بیشتر درک کنید.
مجموعه تفریحات و عجایب، مجموعه ای خوب، خوش برخورد و حرفه ای بودند. پیشنهاد من به شما استفاده از خدمات این دوستان هست.
پس از انجام غواصی باز هم دوستان زحمت کشیده، یک کیک و چند بادکنک نیز در روی قایق محیا ساخته بودند که با بازگشت ما یک تولد روی قایق نیز برگزار کردیم.
در برگشت، ممکن است به دلیل خیس بودن و برخورد هوا، سردتان شود، به شخصه سردم شد(البته دبماه هم کمی هوا سرد می شود) کاوری که گفتم همراهتان باشد، اینجا به کمکتان می آید.
بعد از بازگشت به سطح خشکی و دوش گرفتن و تعویض لباس، به محل اقامت خودمان برگشتیم تا مختصر استراحتی کنیم.
بعد از استراحت، برای وعده غذایی روزانه به دنبال یک جای مناسب گشتیم. اینبار رستوران خاله. رستوران خاله، از آن رستوران های قدیمی و سنتی قشم هست، با غذاهای بومی از شما پذیرایی می کند، سمبوسه، فلافل و … که البته از رسپی هایی دریایی هم بی بهره نیست. طعم سنتی و بی نظیر در کنار قیمتی مناسب. محیط رستوران کاملا باز بوده که در بلوار هرمز، تقریبا در حوالی قلعه پرتغالی ها و پشت یک پارک می باشد. می توانید غذای خود را در پارک نیز میل کرده و از یکی دو دست فروش آنجا هم بازدید کنید. ترشی انبه، ترشی زیتون(همان میوه معروف) ترشی بندر، حلوای اماراتی و عمانی ذائقه شما را قلقلک خواهد داد.
تجربه: حتما انواع سمبوسه را امتحان کنید.
پس از صرف غذا به سی تی سنتر رفتیم. و ادامه مبحث مورد علاقه همه خانوم ها: خرید.
تجربه: در مجموعه قشم، بندر عباس، درگهان، فقط و فقط سیتی سنتر شماره یک برای شما می تواند مفید باشد، وقتتان را برای جاهای دیگر هدر ندهید.برای خرید هم باید بسیار بگردید تا جنس مناسب با قیمت خوب پیدا کنید. شکلات و خوراکی اغلب مناسب هست. کره بادام زمینی آمریکا بسیار خوش قیمت هست.
در پشت فروشگاه جای پارک بزرگ می باشد در خیابان پارک نکنید. و اینکه در در حاشیه فرو شگاه هم مجموعه فود کورتی هست که می تواند برای رفع خستگی و کرسنگی شما کمک کند.
تا دیروقت در فروشگاه بودیم و تجربه هنگام هم سبب شد تا سمت خرید تور هرمز نرویم. قرار بر این شد که خودمان به به هرمز برویم.
- جزیره هرمز
فردا صبح به دلیل خستگی دیرتر بلند شدیم، تا حاضر شده به سمت اسکله ذاکری قشم ساعت حدود 10 به آنجا رسیدیم. از این اسکله روزانه 2 شناور بزرگ اتوبوسی به سمت هرمز می رود که همگی تا قبل از 8 صبح عازم می شوند.
در بدو ورود، فهمیدیم که با قایق های تندرو یا همان موتوری به هرمز برویم. ابتدا یک نفر گفت دربست 800 هزارتومان به سمت هرمز می برم. خوب گران بود. دورتر، یک نفر پرسید که به هرمز می رویم که پس از تایید من گفت به همراه یک خانواده دیگر نفری 100 هزار تومان بدهید. خوب 300 هزار تومان قابل قبول بود. مسیر قشم تا هرمز در شرایط معمولی حدود یک ساعت و ربع تا نیم طول می کشد.، تجربه قبلی قایق را حتما به کار ببندید.
حدود ساعت 10 به هرمز رسیدیم، پس از پیاده شدن، با سه چرخه هایی رو به رو شدم که شما را به گشتن هرمز می بردند. یکی از این راکبان موتور ها بسیار شبیه هندوها بود و من به شوخی آمیتا پاچان صدایش می کرد، با تفاقی که کردیم قرار شد در 3 ساعت هرمز را به ما نشان داده و 300 هزارتومان دریافت کند. نکته جالب اینکه، این سه چرخه ها، تقریبا همگی به سیستم صوتی مجهز هستند، که من تقاضای آهنگ هندی کردم. تور هرمز از غار الهه نمک شروع شد.
اولین تجربه هرمز گردی ما زمان زیادی به خودش گرفت که با تذکر آقای آمیتا پاچان رو به رو شدیم که با ادامه این روند زمان کم می آوریم. در ادامه به ترتیب دره مجسمه ها، ساحل سرخ، دره رنگین کمان و غارهای دریایی و … را می بینید.
نکته ای که ما از آن آگاه نبودیم جزیره لارک بود. اگر اهل کمپینگ هستید، و میخواهید در خلیج فارس به صورت خانوادگی شنا کنید، حتما به این جزیره بروید و یک شب در اینجا اقامت کنید. و این تجربه ای که من از دست دادم را از دست ندهید.
در ساحل سرخ احساس گرسنگی کردیم، در اینجا یک نان مخصوص پخته می شد که به شما می گویم حتما امتحان کنید. خمیر، تخم مرغ، پنیر خامه ای به همراه سس هایی که از خاک هرمز درست شده، یک طعم به یاد ماندنی به شما هدیه می دهد. البته سمبوسه و فلافل هم می توانید پیدا کنید. قدم زنان به سمت ساحل رفته و عکاسی کنید و از این همه زیبایی لذت ببرید.
حدود ساعت 2 بود که زمان ما هم رو به اتمام، تقریبا هم جاهای مهم هرمز را دیده بودیم، به آمیتا پاچان گفتم که مارا به سمت اسکله هرمز جهت بازگشت به قشم ببرد. در اسکله بلیط اتوبوس دریایی را به ازای نفری 68 هزار و خرده ای تهیه کردیم. تقریبا ساعت 2 بعد از ظهر، کشتی پر شد و به سمت قشم و اسکله ذاکری به حرکت در امد.
این وسیله ها جمعیت زیادی را جا به جا می کنند. خیلی انتظارات لوکس و راحت نداشته باشید. اما خوب آن حرکت ها و تکان های قایق های موتوری را هم ندارد. می توانید در طول مدت سواری گرفتن استراحت کنید و یا اگر زرنگ بوده و در طبقه بالا یا جلوی کشتی سوار شده باشید از نماظر زیبا لذت ببرید.
تجربه: سعی کنید به هر نحوی که شده، در قسمت جلو یا بالای کشتی سوار شوید. قسمت پایین بیشتر شبیه جایی برای بردن برده ها می باشد.
حدود ساعت 4 به پارکینگ و خودروی خودمان رسیدیم. البته با گرسنگی و خستگی زیاد. طبعا، اولین تصمیم سیر کردن و سپس استراحت بود. اینبار بدون هدف، و فقط به دنبال یک رستوران دریایی مناسب شروع به حرکت کردیم که یک نام توجه من را جلب کرد. رستوران بیرون بر نون و نمک.
با نگاهی به منوی این رستوران و حذف کلیه غذاهای غیر دریایی که شامل گوشت و مرغ می شد، مندی و بریانی نظر من را به خودش جلب کرد و در نهایت، بریانی سفارش دادم. رستوران بیرون بر هست و غذا را گرفته به سمت اقامتگاهمان راه افتادیم. برنج مندی، چیزی ست که واقعا به شما می گویم تجربه کنید. تکه های فلفل و چوب دارچین و رنگ زرد، یک طعم بی نظیر همراه با میگو. چیزی که باعث شد ما هر طور شده بعد ها ادویه برنج بریانی را تهیه کنیم.
پس از سیر شدن و استراحت وقت خرید شد و مجدد به سیتی سنتر یک رفتیم. خاطر نشان میکنم که در این اثنا مراکز خرید دیگر را هم بازدید کردیم، هیچکدام مثل سیتی سنتر نشد.
فردا که شد، دیگر زمان قشم گردی پایان رسیده بود و موعد بازگشت به سمت بندر عباس. عجله ای نبود، دوش گرفتیم، جمع کردیم، محل اقامت را تحویل داده و با مالک که فهمیدم آقای دکتر هستند خداحافظی کردیم و کمی از مراکز دیگر خرید را دیدیم، در راه از بازار میوه تره باری نزدیک درگهان کمی زیتون جنوب و موز خریدیم. به اسکله بندر لافت رسیدیم و دیگر هوا تاریک شده بود که سوار بر لندی کرافت به بندر پل رسیدیم. یک ساعت و نیم بعد مقابل خانه دایی بودیم.
- باز هم بندر عباس
از آنجاییکه دایی شام نمی خورد ما هم با چیزهایی که مانده بود سیر شدیم. فردا روز خرید ماهی و رفتن به بازار ماهی فروشان بود. حتما، و حتما از بندرعباس ماهی و میگو بخرید، هم تازه هست، هم قیمت مناسب. در آنجا تمیز می کنند، داخل یونولیت یخ پودری ریخته و تا 2 روز بدون هیچ مشکلی نگهداری می شود.
بندر، دو بازار ماهی فروشی دارد، یکی سنتی و تقریبا در روبه روی آن بازار مسقف. هر دو هم در بلوار ساحلی هستند. ما پرسیدیم که کدامین بازار مناسب تر هست، گفتند سنتی چون از نظر مالیات و عوارض آزاد هستند.
یکی از خوشمزه ترین ماهی ها ماهی هست به اسم شهری. اما شما سعی کنید تقریبا و تحقیقا از تمامی ماهی ها جز آنها که گوشت های رنگی دارند بخرید. هرچی گوشت سفید تر خوش خوراک تر. مثلا یک ماهی بود شبیه اره ماهی، که گفتند گوشتش سبز رنگ هست. نزدیک بود به خاطر رنگش بخریم که مانع شدند. ماهی و میگو را همانجا پاک می کنند، ماهی از قرار کیلویی 10 تومان و میگو هم 20 تومان.
تجربه: خانم هاییکه به کار میگو مشغول هستند به کارشان وارد نیستند و این مبلغ برایشان زیاد هست بر عکس پاک کنندگان ماهی. اینکار زمان زیادی از شما می گیرد.
از همین بازار مقداری ماهی هم برای نهار آماده کردیم. در بازگشت به منزل دایی، ماهی های تازه را سرخ کرده و خوردیم.
شب مجدد برای دیدن بازارهای بندرعباس رفتیم که دیدم خیلی چیز خواصی ندارند، بازار دستفروشان در دل شب و بازار قدیمی بندرعباس که نمیه شب ما در کوچه پس کوچه هایش به دنبال ادویه بریانی بودیم، جالب بود. مخصوصا بازار دستفروشی که انواع اسپری و ادکلن ها به قیمت مناسبی یافت می شود اما به شرطی که بشناسید.
سپس، شب تمامی وسایل را بازچینی کردیم که در ماشین جا برای آنهمه خرید و 2 جعبه ماهی و یک جعبه موز اهدایی دایی فراهم شود. صبح فردا، ساعت هشت صبح، به قصد کرمان عازم شدیم.
از قبل قرار بود در کرمان ماندگار شویم اما به دلایلی نماندیم. هوا بسیار تمیز و عالی بود و در حاجی آباد کمی خرما خرید کردیم و در حدود ساعت 2 به کرمان رسیدیم.
- کرمان
کرمان آن شهر چند سال پیش نبود. حقیقت، خیلی مایل نبودم به کرمان برم ولی شهر زیر و زبر شده بود. خیلی خیلی بهتر شده بود. به سمت مجموعه حمام و بازار گنجعلی خان رفتیم. در بین راه، از دوستی کرمانی در مورد غذاهای محلی و رستوران های خوب کرمان پرسیدم که سیل راهنمایی ها روان شد.
پس از رسیدن به مجموعه گنجعلی خان که تقریبا مشهورترین و معتبرترین منطقه توریستی شهر کرمان هست، سری به بازارچه آن زدیم. شبیه بازار های اصفهان و میدان نقش جهان بود. چون در مسیر یافتن یک رستوران با غذاهای سنتی بودیم و چایخانه سنتی واقع در مجموعه را پیشنهاد داده بودند، به همان سمت روان شدیم.
وارد چایحانه سنتی که شدیم، خیلی راضی کننده نبود، با راهنمایی دوستان غذاهای سنتی کرمان که بزقرمه، کشک بادمجان و حلیم بادمجان بود(آب گوشت مخصوص تمام شده بود متاسفانه) سفارش دادیم. چایی هم گذاشتیم بعد از غذا و اینکه اگر راضی نشدیم امکان تغییر مکان داشته باشیم. وقتی وارد تالار ستوران شدیم، جا خوردیم، این اصلا با ورودی تناسب نداشت، یک شاهکار بود. آنجا به ما گفتن این تالار صرفا جهت صرف چایی هست و تالار بعدی مخصوص غذا. وای خدای من یک تالار بی نظیر دیگر. خود مجموعه در کنار پرسنل خوب و غذای متناسب و خوش قیمت، یک خاطره عالی برای من رقم زد. بی شک اگر باز هم به کرمان بروم حتما و حتما به اینجا می روم.
اما تالار اصلی که این هم به نوعی حمام بود، شامل یک شاه نشین بسیار عالی و تخت های در کنار، دکور های زیبا و سنتی، سقف های مرصع و رنگین. ترکیب زیبایی و نقش چنان سرگرم می کرد که گرسنگی که دلیل اصلی آمدن بود، فراموش می شد و در حاشیه قرار می گرفت. پس از صرف غذا، و لذتی که از محل بردیم، تصمیم گرفتیم که جایی هم در همین محل بخوریم. یک چای، یک دمنوش، و یک فالوده مخصوص کرمان که جالب بود و یک کاسه آب که همراه عرق های گیاهان بود، قالب های یخ، و دانه های سفید رنگی شناور در این مجموعه ای که داخل کاسه ای ریخته شده بود.
تالار صرف چایی هم عالی بود، مشخصا این بخش، نه مشابه بخش غذا، شامل اقشار پاینتر بود. اینجا هم مزین و تمیز و زیبا بود. در ضمن سرویس بهداشتی این محل نیز کاملا در خورد و تمیز بود.
پس از چایی و مختصر استراحتی، مجدد به سمت بازارچه در مسیر برگشت به طرف ماشین به راه افتادیم. مختصر خریدی که شامل قوتو سوغاتی معروف کرمان و کمی پسته شد انجام دادیم و به ماشین رسیدیم.
در مسیر کرمان و در کرمان هنگام صرف غذا، هم خسته بودم و هم نیا به خواب داشتم طوریکه فکر کردم در کرمان یا یزد شب را بمانم، اما پس از استراحت در کرمان کاملا سرحال و قبراق شدم و تا برگشت به خانه که دیگر شب هم بود رانندگی کردم. ساعت 4 صبح فردای حرکت از بندر عباس به خانه رسیدیم.
برای دسترسی به آلبوم کامل تصویری به نشانی Google Photos من مراجعه کنید. همچنین می توانید متن پی دی اف این سفرنامه را از پایین همین صفحه دریافت کنید.
#سفرنامه #جنوبگردی #تجربایت_سفر #اصفهان #یزد #کرمان #بندرعباس #قشم #درگهان #غواصی #خلیج_فارس #بندر_پل #غذای_دریایی #میگو #غذای_بندری #سمبوسه #فلافل #خرید
بازدیدها: 16